شعر
ای وطن! ای مرزهایت جانِ ما
ی وطن! ای مرزهایت جانِ ما
ای نهالی ریشهدار از خونِ ما
ای ستاره، روشن از فانوس دین
سرفراز از کربلایِ سرزمین
رعدِ تو، فریادِ «هلمِن ناصر» است
بر سپاهِ ظلم، تیغِ قاهر است
در دلت شورِ حسین است و یقین
نام تو تا عرش میپوید چنین
هر که با یادِ حسین آباد شد
سینهاش چون ذوالفقار، شمشاد شد
هر وجب خاکت، پر از عبّاسهاست
خشمِ تو آتش، موجِ تو توفانهاست
زینبانه سرفراز و پایبند
با حیا، دربند اما سربلند
در هجومِ فتنه و طوفانِ خون
سینهات شد سنگرِ ایمان و دین
گر هزاران خصم، تیرِ آتشاند
تو ز نسلِ کربلایی، خامشاند
سرفراز آن بیرقی که ز نینواست
سرخ و سبز و سفید نشان وفاست
تا که لب میگویدش «یا حسین»
قلبِ ایران میتپد با «یا حسین»
از تبسّمهای گل، از اشکِ شب
میرسد آوای «لا تُرهب» به لب
تا جهان باقیست، این آواز است:
ایرانِ حسین تا ابد پیروز است
#پویش_حسینی
دانشجو معلم احد ترکمانی